204

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

دیروز بازم سر کلاس زبان ویولن زدم ...

اصلا استرس نداشتم ... دستام نمی لرزید ... قلبم تند نمی زد ... خیلی آروم بودم ...

اما وسطش دو نفر شروع کردن به خندیدن ... انگار داشتن مسخره میکردن ...

بعدش یهو دستام شروع کردن به لرزیدن ... قلبم تند میزد ... ترسیده بودم ... 

اصلا نمیفهمم چرا خندیدن ؟ آخه من واقعا داشتم خوب میزدم و اصلا به نظرم خنده دار نبود ...

یعنی شعورشون نمیرسه که باید به هنر یه نفر احترام بذارن ؟

به هر سختی که بود آهنگو تا آخر زدم ... سعی کردم بر استرسم غلبه کنم ...

بر ترس از جمعم غلبه کنم ...

و تا حدودی موفق شدم ...

میخوام ساز بزنم ... جلو همه آدما ... اونقدر ساز بزنم ... اونقدر بهم بخندن تا که ترسم بریزه ...

با خندیدن اونا هیچ اتفاقی نمیفته ... از من هیچی کم نمیشه ... فقط دارن بی شعوری خودشونو به رخ میکشن ...

دیروز بعد از اینکه آهنگو کامل زدم ... استاد زبانم اومد و بغلم کرد ... خیلی مهربونه ... اسمش فریباست ...

دو سه سال از من بزرگتره ... وقتی دیدم بچه ها میخندن ، میون ساز زدن به صورت فریبا نگاه کردم ...

خیلی عصبانی بود از رفتار بچه ها ...

ولی دیدن این که اون به ساز زدنم احترام میذاره خیلی برام ارزشمند بود ... خیلی بهم قوت قلب داد تا بتونم ادامه بدم ...

گاندی میگه : اول نادیده ت میگیرن ، سپس مسخره ت میکنن ، بعد با تو می جنگند ... اما در نهایت پیروزی از آن توست ...

خوشحالم یه مرحله بالا رفتم و به مرحله ی مسخره شدن رسیدم 

من کوتاه نمیام ... اونقدر جلو همه ساز میزنم تا این ترس لعنتیم بریزه ...

چون میخوام یه روز برای همه ی آدمای دنیا ساز بزنم ... با عشق ...

و مطمئنم اون روز ... هیچکس به عاشقانه ساز زدن من نمیخنده ...

204...
ما را در سایت 204 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sh-violon بازدید : 100 تاريخ : يکشنبه 29 بهمن 1396 ساعت: 18:06